جدول جو
جدول جو

معنی باغ بهشت - جستجوی لغت در جدول جو

باغ بهشت
باغ بسیار باصفا که از خرمی مانند بهشت باشد، بهشت، جایی که نیکوکاران پس از مردن همیشه در آنجا خواهند بود، جنّت، خلدستان، سرای جاوید، اعلا علّیین، قدس، علّیین، فردوس، باغ خلد، دارالسّلام، دارالقرار، دارالسّرور، سبزباغ، مینو، رضوان، خلد، دارالخلد، دار قرار، فردوس اعلا، نعیم، گشتا، دارالنّعیم، باغ ارمبرای مثال در زمینی درخت باید کشت / کآورد میوه ای چو باغ بهشت (نظامی۴ - ۵۵۱)
تصویری از باغ بهشت
تصویر باغ بهشت
فرهنگ فارسی عمید
باغ بهشت(غِ بِ هَِ)
بهشت. روضۀ رضوان:
در زمینی درخت باید کشت
کآورد میوه ای چو باغ بهشت.
نظامی.
لغت نامه دهخدا
باغ بهشت(غِ بِ هَِ)
باغی بوده است به سمرقند که توسطامیر تیمور آبادان شد. خواندمیر گوید: هم در این سال (778 هجری قمری) صاحبقران بی همال (امیرتیمور) مهد علیا تومان آغا بنت امیر موسی را در حبالۀ نکاح کشید و در جانب غربی سمرقند باغ بهشت را جهت او معمور گردانید. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 428)
لغت نامه دهخدا
باغ بهشت
بهشت، روضه رضوان
تصویری از باغ بهشت
تصویر باغ بهشت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غِ بِ هَِ)
باغی نزدیک یزد: محمد بن مظفر در سال سبع و اربعین وسبعمائه بعضی عمارات بیرون در شهر بگرفت مثل محلۀ صندوقیان و سنبلان و باغ بهشتی و مدرسه اتابک سام... (از تاریخ یزد چ ایرج افشار، ص 33). آب (خواجه صواب) تا باغ بهشتی بیشتر نمی آید. (همان تاریخ ص 154)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی است از دهستان جلگۀ زوزن بخش خواف شهرستان تربت حیدریه که در 115 هزارگزی جنوب باختر خواف و 7 هزارگزی جنوب راه مالرو عمومی زوزن به چاه باغ در جلگه واقع است. ناحیه ای است گرمسیر با 89 سکنه. آب آن از قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
ده فرسخ میانۀ شمال و مغرب خنج (لار) است. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(بِ هَِ)
نام زن ساسان سرسلسلۀ ساسانیان. وی دختر گوزهر بازرنگی امیر استخر از امرای ’بازرنگان’ یا ’بازرنگیان’ بوده است. رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2530 و سبک شناسی ج 1 ص 134 شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
از قراء جره و قامور. (جغرافی غرب ایران ص 112). به مسافت کمی جنوبی اشفایقان و مزرعۀ نصیرآباد، حریم باغ دشت از موقوفات مدرسه منصوریۀ شیراز است. (فارسنامۀ ناصری). در فرهنگ جغرافیایی آمده است: دهی است از دهستان جره بخش مرکزی شهرستان کازرون که در 64 هزارگزی جنوب خاور کازرون بر کنار راه فرعی کازرون به فراشبند در جلگه واقع است. ناحیه ای است گرمسیر و دارای 142 تن سکنه و آب آن از رود خانه جره تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و خرما و شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا